English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About | Careers
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (859 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
slow fire U یک دقیقه فرصت برای تیراندازی به هر نفر
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
major penalty U اخراج بازیگر برای 5 دقیقه
roundest U هرروند 3 دقیقه و هرمسابقه 3روند دارد با یک دقیقه استراحت بین روندها
round U هرروند 3 دقیقه و هرمسابقه 3روند دارد با یک دقیقه استراحت بین روندها
wand shoot U مسابقه تیراندازی با 63 تیراز مسافت 06 متری برای زنان و 001 متری برای مردان با تیر و کمان
hand U تغییروضع و فرصت برای کسب امتیاز
handing U تغییروضع و فرصت برای کسب امتیاز
connect U هزینه در واحد دقیقه برای ارتباط داشتن با کامپیوتر راه دور
connects U هزینه در واحد دقیقه برای ارتباط داشتن با کامپیوتر راه دور
steals U از فرصت استفاده کردن توپزن برای کسب امتیاز
steal U از فرصت استفاده کردن توپزن برای کسب امتیاز
double barreled shotgun U تفنگ دولول برای تیراندازی جداگانه
preparatory U تیراندازی مقدماتی تیر تهیه برای تک
ready rack U قفسه مهمات حاضر برای تیراندازی
sleeves U هدف هوائی برای تیراندازی ضد هوایی
sleeve U هدف هوائی برای تیراندازی ضد هوایی
waiting game U صبور و گوش به زنگ بودن برای یافتن فرصت خوب
waiting games U صبور و گوش به زنگ بودن برای یافتن فرصت خوب
intermediate contingency U قدرت موتور توربوشفت پایین تر از سطح اضطراری که معمولا برای مدت 03 دقیقه مجاز میباشد
time fire U مسابقه تیراندازی با محدودبودن زمان 02 ثانیه برای 5تیر
winds U سمت وزش باد فرصت دادن به اسب برای تازه کردن نفس
wind U سمت وزش باد فرصت دادن به اسب برای تازه کردن نفس
verification fire U تیرازمایشی تیراندازی که برای تشخیص خطای توپ انجام میشود
firing position U موضع اتش وضعیت تیراندازی حالت تیراندازی
to take time by the forelock U فرصت راغنیمت شمردن فرصت
v ring U تصویر شکاف درجه تفنگ روی خال سیاه هدف برای نمره دادن به تیراندازی
firing range U برد تیراندازی مسافت تیراندازی
rifle clasp U نشان تیراندازی یا مدال تیراندازی
inning U گیمی که بازیگر سرویس زده و ان را باخته فرصت برای نوبت هر بازی بیلیارد یاکروکه یک بخش از بازی بولینگ
sleeve target U هدف کش هوایی استوانهای برای تیراندازی ضد هوایی
fire lane U مسیر تیراندازی دریایی مسیر پاک شده تیراندازی
live fire U تیراندازی با تیر جنگی تیراندازی با فشنگ جنگی
exploit U از فرصت استفاده کردن استفاده از موفقیت کردن بهره کشی کردن اغتنام فرصت کردن
exploiting U از فرصت استفاده کردن استفاده از موفقیت کردن بهره کشی کردن اغتنام فرصت کردن
exploits U از فرصت استفاده کردن استفاده از موفقیت کردن بهره کشی کردن اغتنام فرصت کردن
min U دقیقه
From moment to moment . Every minute. U آن به آن ( هر دقیقه )
line per minute U خط در دقیقه
minute U : دقیقه
half hour U 03 دقیقه
wait a second U یک دقیقه
whipstitch U یک دقیقه
hours U 06 دقیقه
minute U دقیقه
hour U 06 دقیقه
rev U دور بر دقیقه
rpm U دور بر دقیقه
revs per minute U دور بر دقیقه
revolutions per minute U دور بر دقیقه
ampere minute U امپر- دقیقه
revolution per minute U دور در دقیقه
rpm U گردش در دقیقه
number of revolutions U دور بر دقیقه
rotational speed U دور بر دقیقه
rev U گردش بر دقیقه
number of revolutions U گردش بر دقیقه
rotational speed U گردش بر دقیقه
speed of rotation U گردش بر دقیقه
rate of fire U تعدادتیر در دقیقه
quarter hour U پانزده دقیقه
beat U تعدادپاروزنها در هر دقیقه
beats U تعدادپاروزنها در هر دقیقه
watt minute U وات- دقیقه
exact sciences U علوم دقیقه
mathematics U علوم دقیقه
rpm U گردش بر دقیقه
revs per minute U گردش بر دقیقه
speed of rotation U دور بر دقیقه
revolutions per minute U چرخش بر دقیقه
revs per minute U چرخش بر دقیقه
rpm U چرخش بر دقیقه
rev U چرخش بر دقیقه
number of revolutions U چرخش بر دقیقه
rotational speed U چرخش بر دقیقه
speed of rotation U چرخش بر دقیقه
revolutions per minute U گردش بر دقیقه
full-time U 09 دقیقه بازی
shelling report U گزارش تیراندازی دشمن گزارش تیراندازی توپخانه دشمن
misconduct penalty U جریمه 01 دقیقه اخراج
subtility U نکته باریک دقیقه
megacycle U یک میلیون دوردر دقیقه
game misconduct penalty U 01 دقیقه اخراج بازیگرخطاکار
I will be back in 10 minutes. 10 دقیقه دیگر برمیگردم.
at ten minutes notice U با ده دقیقه اخطار قبلی
it is 0 minutes past four U ده دقیقه از چهار می گذرد
180 strokes a minute U ۱۸۰ ضربه در دقیقه
wait a minute U یک دقیقه صبر کنید
rpm U مخفف دور در دقیقه
cyclic rate U تعداد تیردر دقیقه
cyclic rate U نواخت تیر در دقیقه
Wait a minute . U یک دقیقه مهلت بده
There will be a delay of 8 minutes. 8 دقیقه تاخیر خواهد داشت.
minor penalty U خطای کوچک و 2 دقیقه اخراج
The train was 10 minutes late. U قطار 10 دقیقه دیر رسید
minute hand U عقربه دقیقه شمار ساعت
Tell him, he needs to wait for a moment. U به او [مرد] بگوئید یک دقیقه صبر کند.
at the elventh hour U دقیقه نود کاری انجام دادن
Let me think a moment . U بگذارید یک دقیقه ( لحظه ) فکر کنم
occasion U فرصت
occasions U فرصت
occasioned U فرصت
breather U فرصت
spaces U فرصت
space U فرصت
occasioning U فرصت
seasons U فرصت
season U فرصت
timed U فرصت
opportunities U فرصت
times U فرصت
seasoned U فرصت
opportunity U فرصت
at one's leisure U سر فرصت
time U فرصت
breathers U فرصت
oportunity U فرصت
chare U فرصت
deliberations U فرصت
chars U فرصت
charring U فرصت
char U فرصت
deliberating U با فرصت
deliberate attack U تک با فرصت
deliberates U با فرصت
deliberation U فرصت
deliberate U با فرصت
deliberated U با فرصت
page U تعداد صفحات که چاپگر در یک دقیقه چاپ میکند
pages U تعداد صفحات که چاپگر در یک دقیقه چاپ میکند
paged U تعداد صفحات که چاپگر در یک دقیقه چاپ میکند
tempos U سرعت اجرای نتها به صورت ضربه در دقیقه .2-
tempo U سرعت اجرای نتها به صورت ضربه در دقیقه .2-
opportunity cost U هزینه فرصت
chanced U فرصت بل گرفتن
opportunist U فرصت طلب
chanced U فرصت مجال
breathing gap U فرصت سر خاراندن
chance U فرصت بل گرفتن
chance U فرصت مجال
make time U فرصت کردن
market opportunity U فرصت بازار
chances U فرصت مجال
head start U فرصت برتری
timed U فرصت موقع
timed U فرصت مجال
time U فرصت موقع
time U فرصت مجال
leisure U فرصت مجال
occasion U فرصت مناسب
occasioned U فرصت مناسب
occasioning U فرصت مناسب
times U فرصت مجال
times U فرصت موقع
chancing U فرصت بل گرفتن
head starts U فرصت برتری
chances U فرصت بل گرفتن
last-ditch U آخرین فرصت
get a break <idiom> U فرصت داشتن
opportunism U فرصت طلبی
foot in the door <idiom> U گشایش یا فرصت
chancing U فرصت مجال
occasions U فرصت مناسب
tidewaiter U درانتظار فرصت
vantage U تفوق فرصت
betimes U در اولین فرصت
tidewaiter U مترصد فرصت
at leisure U فرصت دار
to wait one's leisure U پی فرصت گشتن
deliberate defense U پدافند با فرصت
deliberate breaching U نفوذ با فرصت
timed U زمانی که به صورت ساعت , دقیقه , ثانیه و... بیان شود
roundest U روند بوکس برابر 3 دقیقه زمان مسابقه تکواندو
time U زمانی که به صورت ساعت , دقیقه , ثانیه و... بیان شود
times U زمانی که به صورت ساعت , دقیقه , ثانیه و... بیان شود
round U روند بوکس برابر 3 دقیقه زمان مسابقه تکواندو
miss out on <idiom> U ازدست دادن فرصت
miss the boat <idiom> U ازدست دادن فرصت
lurking U درانتظار فرصت بودن
gain opportunity U فرصت را مغتنم شمردن
lurks U درانتظار فرصت بودن
he seized upon the chance U فرصت راغنیمت شمرد
to miss the buy U فرصت را ازدست دادن
opportunity to invest U فرصت سرمایه گذاری
gain opportunity U اغتنام فرصت کردن
snapat the chance U فرصت را در اغوش بگیر
deadlines U سررسید اخرین فرصت
deadline U سررسید اخرین فرصت
lurked U درانتظار فرصت بودن
i had a quiet read U فرصت پیدا کردم
I'm up to my ears <idiom> U فرصت سر خاراندن ندارم
watch one's time U مراقب فرصت بودن
To seize an opportunity . U فرصت را غنیمت شمردن
at your earliest convenience U در اولین فرصت مناسب
to seize the opportunity U فرصت را غنیمت شمردن
Go while the going is good . U تا فرصت با قی است برو
To take advantage of an opportunity. U از فرصت استفاده کردن
on the first occasion U در نخستین وهله یا فرصت
lurk U درانتظار فرصت بودن
to cathan an opportunity U فرصت راغنیمت شمردن
deliberate crossing U عبور با فرصت از رودخانه
line printer U وسیله چاپ اطلاعات با سرعت بالا خروجی به صورت خط در دقیقه است
Recent search history Forum search
2New Format
4واژه ی مناسب فارسی برای Archetype??
4واژه ی مناسب فارسی برای Archetype??
4واژه ی مناسب فارسی برای Archetype??
4واژه ی مناسب فارسی برای Archetype??
1Potential
1incentive
1affixation
1gorse melatonin
1if you have any question please ask us , we are here to help
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com